
اميلي ديكينسون
1830- 1886 ¡ آمريكايي
حدود 1800 شعر سرود كه بيشتر آنها تا بعد از مرگش منتشر نشدند. او كه در زمان خود به عنوان شخصيتي عجيب و غريب شناخته ميشد، حالا يكي از بزرگترين شاعران آمريكا محسوب ميشود.
امیلی دیکینسون در ۱۸۳۰ در خانوادهای سرشناس در شهر امهرستِ ماساچوست متولد شد. اجداد او در جریان مهاجرت پیوریتنها در دههی ۱۶۳۰ به نیوانگلند وارد شده بودند و پدربزرگش در تأسیس کالج امهرست که در زمان تولد دیکینسون یکی از بزرگترین کالجهای ایالات متحده بود، نقش داشت. او به همراه خواهرش لاوینیا در آکادمی امهرست تحصیل کرد و در آنجا دانشآموز ممتازی بود. راست کیشی پیوریتنها در امهرست رایج بود و امیلی به طور منظم در مراسم کلیسا شرکت میکرد تا این که در حدود سال ۱۸۵۲ ناگهان این کار را متوقف کرد و در شعری نوشت: «مردمان در آخر هفته به کلیسا میروند / من به درون خود مراجعه میکنم.» دیکینسون در مدرسهی دخترانهی دینی مونت هولیوک مشغول تحصیل شد و هنگامی که جنبش احیای مذهبی در ماساچوست رخ داد، او از پیوستن به آن خودداری کرد و شک خود را در یکی از شعرهایش نشان داد: «ایمان اختراع خوبی است / که آقایان محترم میبینند- / اما ریزبینها محتاط هستند / به وقت ضرورت.» او پس از یک سال مدرسهاش را ترک کرد و به خانه بازگشت. جدا از دیداری که در ۱۸۵۵ از فیلادلفیا و واشینگتن داشت، دیگر هرگز امهرست یا «خانهي پدری» را ترک نکرد. زندگینامهنویسها دربارهی دلایل او برای این تصمیم نظریاتی دارند و به بیماری (صرع) یا استرس جای شلوغ اشاره کردهاند، عدهای هم اعمال او را به عنوان راهی برای در دست گرفتن سرنوشت در دورهای که زنان حرف کمی در زندگی خود داشتند تفسیر میکنند. با گذشت سالها، دیکینسون منزوی شد و به دنیای درونی خود عقبنشینی کرد، اما همچنان دوستیها و بحثها را از طریق مکاتبات پربار خود ادامه داد.
شعرهای جنگ داخلی
فاصلهی سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۵ پربارترین دورهی دیکینسون بود؛ زمان جنگ داخلی که امیلی در آن عزیزانش را از دست داد و دوستش توماس ونتورث هیگینسون، منتقد ادبی برجسته و طرفدار لغو بردهداری، رهبری اولین هنگ سیاهان ارتش شمالیها را برعهده داشت. میدانهای جنگ دور بودند، اما جنگ بر شعرهایی مانند «نام آن - پاییز است» که به ریختن خون اشاره دارد و «قسمت من هزيمت است – امروزه» تأثیر گذاشت. دیکینسون در خلوت مینوشت و اشعار خود را در بستههایی که به هم میدوخت مرتب میکرد. تعدادی از آنها را هم برای دوستانش فرستاد، اما بیشتر شعرهایش هرگز روشنایی روز را ندیدند. ديكينسون احتمالاً به انتشار آثار خود فکر کرده بود. در ۱۸۶۲ از توماس هیگینسون مشاوره گرفت و پرسید: «آیا شما آنقدر درگیر هستید که نمیتوانید در مورد شعر من نظر دهید؟» مکاتبات آنها ۲۳ سال به طول انجامید، اما شعر او تا پس از مرگش که خواهرش لاوينيا حدود چهل بسته از آنها را کشف کرد، مخاطبان زیادی پیدا نکرد. اولین نسخه از آثار بسیار ویراستهی او در ۱۸۹۰ منتشر شد اما عاقبت در ۱۹۵۵ نامهها و اشعار او به شکل اصلی ظاهر شدند.
دیدگاه خود را بنویسید